قسمت پایانی – صدای باران – نوشته : شبنم خاکپور
قسمت پایانی – صدای باران یک ماه مانده به عروسیم…پر از مشغله های لذت بخش بود! البته اگر عمه می گذاشت!…هماهنگی برای رزرو سالن و غذا و دسر که عمه […]
قسمت پایانی – صدای باران یک ماه مانده به عروسیم…پر از مشغله های لذت بخش بود! البته اگر عمه می گذاشت!…هماهنگی برای رزرو سالن و غذا و دسر که عمه […]
قسمت دهم مثله خبرنگارا حرف میزنی!!!چه احساسی از مادر شدن دارید؟ -خیلی شنگولیا…. بعد با هیجان نشستم رو تخت و گفتم: -ببینم نکنه بچه رو قبول کرده هان؟ خنده ی […]
قسمت بیست و یکم و پایانی چند ماه گذشت و من برای فراموش کردن یا بهتر است بگویم کنار آمدن با نداشتن » امین» هر چه بیشتر خودم را غرق […]
قسمت نهم با حرص گفتم : _سلام اقای محبی …خوب هستید …ببخشید که معطل شدید ..!! _… _خوب مثل اینکه من را دعوت کردین که فقط نگاهم کنید .از اون […]
قسمت هشتم – تقه ای به در خورد و مهناز بدون اجازه وارد اتاق شد . همان لحظه محبی دست من را گرفت و به سمت خود کشاند طوریکه تقریبا […]
قسمت هیجدهم روز شنبه بود و من و هاله باید به کلاس زبان میرفتیم و خوب به دلیل عروسی و مسافرت چند جلسه ای رو از درس عقب افتاده بودیم […]
قسمت هفتم همان طور که داشتم پرونده ها را مرتب می کردم ،حرف های محبی را هم سبک سنگین می کردم .از همان لحظه ی اول که این پیشنهاد را […]
قسمت ششم با صدای پریسا از خواب بیدار شدم. به نظرم دیر تر از طبق معمول بیدار شده بودم. یاد حرف سپهر افتادم که گفت:»پس تمنا خانوم فردا صبح ساعت […]
قسمت شانزدهم : اولین نگاه – اولین عشق به قلم : خ- نورشید مات و مبهوت از اینهمه بیشرمی در جای خود خشکم زده بود، باورم نمی شد، بهاره؟؟، چگونه […]
قسمت پنجم سپهر : که اینطور…اگه اجازه بدید من می رسونمتون؟ از هیجان به سرفه افتادم ، درحالیکه صدای نگران سپهر را می شنیدم ، در دل گفتم : -اجازه؟! […]
قسمت چهارم سرم را بالا آوردم و به صورت جذاب و مردانه اش نگریستم ، احساس کردم الان است که سرم داد بکشد ولی برخلاف انتظارم درحالیکه عینک دودی اش […]
داستان اولین نگاه – اولین عشق به قلم خ- نورشید قسمت چهاردهم حدودهای ساعت 9 شب بود که همگی با هم از راه رسیدند ، و بعد از کمی صحبت […]