با شروع سال نوی خورشیدی ، صمیمانه ترین تبریکات ما را پذیرا باشید . تیم تحریریه » جوانان امروز » در سالی که گذشت با تلاش فراوان سعی نمودند تا مقالات و خبرهای فرهنگی ، سیاسی ، اجتماعی و ورزشی و … را در اختیار شما دوستان و خوانندگان قرار دهند …با سپاس فراوان از یکایک شما دوستان و آرزوی سالی پربار و میمون و پربرکت برای شما در سال پیش رو امیدورایم که همواره در کنار ما باشید .. در اینجا متنی در مورد نوروز و تاریخچه آن را با هم مرور می کنیم ..
نوروز جشن آریائی
قدمت نوروز و وجود این جشن به زمانهای پیش از هخامنشیان و مادها برمیگردد زمانی که آریائیها سرزمینشان را به دو قسمت تقسیم میکردند و دو فصل گرما و سرما داشتند فصل سرما شامل ده ماه و فصل گرما شامل دو ماه بود، چنانچه در اوستا آمدهاست. بعدها در این دو فصل تغییری پدید آمد و به موجب وندادیا تابستان دارای ۷ ماه و زمستان ۵ ماه گردید. در هر یک از این دو فصل جشنی بر پا میداشتند که هر دو آغاز سال نو به شمار میرفتهاست. وجود پایه و اساس جشنهای نوروز و مهرگان در آغاز فصول دوگانهٔ آریائیها گویای آن است که زمینهٔ اصلی پیدایش هر یک از آنها، بزرگداشت سرآغاز سال، توجه به پایان یک فصل و آغاز فصلی دیگر بودهاست. با مرور زمان و تحول تدریجی اوضاع جشن نوروز از آن صورت بسیط نجومی و گاهشناسی بیرون آمد و بعدها جنبههای متعدد دینی و رسمی و سیاسی پیدا کرد. سرانجام این یادگار با سنن دیرین خود از مدتی متجاوز از نه قرن پیش در آغاز برج حمل جای ثابتی یافت و تنها جشن جهانی است که میتوان گفت تمامی جنبههای دینی، رسمی، سیاسی و طبیعی را در خود جای دادهاست.
نظریه وامگیری نوروز از تمدن بینالنهرین
گفته می شود که بابلیان از دورانهای بسیار قدیم، روز اول سال را، عموماً در اعتدال بهاری جشن میگرفتند. این زمان اول بهار و آغاز فصل نو است، زمانی که طبیعت از خواب زمستانی بیدار میشود، در حقیقت آغاز سال نو بود. از لوحهها چنین بر میآید که این جشن تقریباً از ۲۳۴۰ سال، پیش از میلاد، شناخته شده بود. آرتور کریستین سن ایرانشناس نامدار دانمارکی نوشتهاست، سال ایرانیان باستان، به صورتی که آن را در سنگنوشتههای هخامنشیان دربیستون مییابیم، در پاییز آغاز میشد و جشن بسیار معروف چون مهرگان (بگیاد)، در اصل جشن اول سال ایرانیان بودهاست. بنا به تحقیقات وی از جشن نوروز در کتاب اوستا و ادبیات اوستایی هیچ نامی برده نشده، چنانکه از مهرگان نیز اشارتی نیست.
گفته می شود در اواخر فرمانروایی داریوش بزرگ، ایرانیان که تحت تأثیر تمدن سرزمینهای حاشیه کشورهای مدیترانه ای قرار گرفته بودند، تقویم مصری ها را پذیرفتند که بر طبق آن سال به دوازده ماه سی روزه، به اضافهٔ پنج روز اضافی ( خمسهٔ مسترقه یا پنجه دزدیده) تقسیم شده بود و در اعتدال بهاری آغاز میشد. این سال، یعنی سال اوستایی جدید، سال دینی زرتشتی گشت و تا امروز در نزد پارسیان حفظ گردیدهاست. روز اول سال در اعتدال بهاری، اول فروردین، عید نوروز است.
برخی کارشناس هم با نظریهٔ وامگیری عید نوروز ایرانیان، موافق نبوده و عقیده دارند، از سه هزار سال پیش از میلاد، در آسیای غربی دو عید، رواج داشتهاست، عید آفرینش در اوایل پاییز و عید رستاخیزی که در آغاز بهار، برگزار میشدهاست. بعدها دو عید پاییزی و بهاری به یک عید تبدیل گردیده و سر بهار جشن گرفته میشدهاست . به اعتقاد یکی از محققان و ایرانشناسان «مهرداد بهار» ، احتمالاً نوروز در ایران قبل از دوران هخامنشیان وجود داشته، و در اوستا مطرح نشده است ، چون یک عید ملی محسوب میشده و اوستا یک کتاب دینی است و جشنهای خاص خودش را دارد. بعد از گذشت زمان، سرانجام دین زرتشتی، هم جشن مهرگان را که در آغاز یک عید بومی بوده و هم نوروز را میپذیرد.
جشن زرتشتی فروردگان
از میان سنن دیرین ایرانی، فروردگان که بر مبنای معتقدات دیرین آریائیها استوار است بیش از همه در زمینهٔ اصلی و ابتدایی نوروز تأثیر گذاشتهاست. جشن فروردگان جشن فروهرها بود و ظاهراً در آن هنگام ده روز و ده شب برگزار میشد. فروهرها همان ارواح مردگانند. نام فروردین که آغاز بهار است، برگرفته از نام فروهرهاست. در فروردین یشتآمده است که در مدت جشن فروردگان فروهرهای مؤمنان از اقامتگاههای خود میآیند و مدت ده شب در کنار مردم میمانند، این جشن مربوط به بازگشت مردگان بود. زمان این جشن به حساب گاه شمارهای امروزی، پنج روز آخر اسفند و پنج روز اول فروردین، بحساب میآمد. از زمانی که آغاز سال در اعتدال بهاری تعیین گردید، نوروز ششمین روز این جشن گشت که به فروردگان افزوده شد.بدین ترتیب اندیشهٔ شکوه و پر اهمیت بودن ششمین روز جشن سال نو، در ذهن ایرانیان، از قبل وجود داشته و در زمان ساسانی هم حفظ گردید.
دربارهٔ پیدایش نوروز و مناسبت تاریخی آن داستانها و روایات متفاوت بسیار است. در غالب این داستانها پیدایش نوروز به زمان پیشدادیان نسبت داده شده و از پادشاه جمشید مشهور پیشدادی به عنوان بنیانگذار این جشن یاد گردیدهاست.
ابوالقاسم فردوسی نیز در شاهنامه بدین شکل سروده است :
همه کردنیها چوآمد پدید |
به گیتی جز از خویشتن ندید |
|
چو آن کارهای وی آمد به جای |
ز جای مهین برتر آورد پای |
|
به فر کیانی یکی تخت ساخت |
چه مایه بدو گوهر اندر نشناخت |
|
که چون خواستی دیو برداشتی |
ز هامون به گردون برافراشتی |
|
چو خورشید تابان میان هوا |
نشسته برو شاه فرمانروا |
|
جهان انجمن شد بر تخت او |
فرو مانده از فرهٔ بخت او |
|
به جمشید بر گوهر افشاندند |
مر آن روز را روز نو خواندند |
|
سر سال نو هرمزو فرودین |
بر آسوده از رنج تن دل زکین |
|
بزرگان به شادی بیاراستند |
می و جام و رامشگران خواستند |
|
چنین روز فرخ از آن روزگار |
بمانده از آن خسروان یادگار |