طرف به زنش می گه : عزیزم می دونی واسه روز ولنتاین ات چی برات خریدم؟
زنش می گه : نه نمی دونم چی برام خریدی؟
مرد می گه: اون 206 قرمزه رو می بینی اونطرف خیابون پار ک شده ..؟
زن با خوشحالی می گه: اوه عزیزم ..
مرد می گه: آره میدونستم از این رنگ خوشت میاد واسه همینم یه جفت دنپائی واست خریدم به همین رنگ..
مرد و عزرائیل
یارو نشسته بود و داشت تلویزیون نگاه می کرد که یهو عزرائیل اومد سراغش!
عزرائیل گفت: الان نوبت توئه و اومدم که ببرمت! مرد آشفته شد و گفت: حالا نمی شه بری سراغ یکی دیگه و بی خیال من شی؟
عزرائیل گفت: نه نمی شه همه چی طبق این لیست انجام می شه و اسم تو اینجاست….
مرد گفت: لااقل بزار برات یه شربت بیارم بخوری تا من حاضر شم بریم …عزرائیل قبول کرد و مرد رفت و یه شربت درست کرد و چند تا قرص خواب آور قوی هم توش انداخت …عزرائیل شربت و خورد و خوابید …مرد هم از فرصت استفاده کرد و لیست رو از دست اون بیرون کشید و اسم خودش رو پاک کرد و نوشت آخر لیست و منتظر شد تا عزرائیل از خواب پاشه!!
عزرائیل وقتی بیدار شد گفت: دمت گرم داداش یه خواب حسابی کردم و خستگیم در رفت ، به خاطر این محبتت بیخبالت میشم !! و میرم جون یکی رو از آخر لیست میگیرم!!!