ستار بهشتی ….مارتین لوترکینگ ایران ؟؟

هاله – ن از ایران
پیش از آنکه این متن را بخوانید باید بگویم که من یک برانداز و ضد رژیم هستم ، هیچ سنخیتی با رژیم نداشته و حرفم به کسانیکه معتقدند می شود این رژیم را اصلاح کرد فقط یک  کلمه است  » زهی خیال باطل » . و اما آنچه می خواهم با شما دوستان در میان بگذارم …. داشتم فکر می کردم ما ملت چرا اینقدر بیخود بیخودکی قهرمان های خیالی میسازیم ؟؟ یا اینکه به عبارتی این قهرمان ها رو برامون میسازند ….از وقتی که ستار بهشتی که بالاخره مشخص نیست میزان تحصیلات اش چی بود و اصولأ چیا توی وبلاک اش می نوشت ….و مهمتر از همه گرایش سیاسی اش چی بوده …..  در تاریخ ۹ آبان‌ماه ۱۳۹۱ توسط پلیس فتا دستگیر و چند روز بعدش  بدست چند تا مأمور در حین بازجوئی کشته شد و  … بینگو … یک مرتبه » مارتین لوترکینگ » اپوزوسیون متولد میشه  و از همون روز تا حالا روزی نیست که به اصطلاح فرهیخته ها و یا  کسانیکه باورمند هستند که حکومت تنها نیازمند یک سری اصلاحات درونی است و حتی مخالفین دو آتیشه رژیم از این مرد جوان و خانواده اش صحبت نکنند .
یکروز آقای نوری زاد میروند و به مادر ستار بهشتی گل می دهند و یکروز خانم نسرین ستوده کیک تولد برای ستار می خرند و به همراه یک عده دیگر به خانه مادر ستار بهشتی رفته و جشن تولد براش میگیرند و …………….
یکروز مادر ستار نامه به رئیس جمهور می نویسند ( خانمی که قطعأ سواد نوشتن هم ندارند) و یکروز دیگر با مادر » ریحانه جباری » همصدا می شود. و یا اینکه بیانیه های متعدد صادر می کنه !!..آخه که چی بشه ؟؟؟؟
متنی که از صفحه خود این وبلاگ نویس ( ستار بهشتی ) اقتباس شده در تاریخ ۸ آبان  درست یکروز قبل از دستگیری وی نوشته شده است : «دیروز بنده را تهدید کردند به مادرت بگو به زودی رخت سیاه باید بپوشد، دهان گشادت را نمی‌بندی؟. می‌گویم:کاری انجام نمی‌دهم که لازم به بستن دهانم باشد، می‌گویند: وراجی زیاد می‌کنی، می‌گویم : چیزی که می‌بینم ومی شنوم را می‌نویسم. می‌گویند: هرکاری بخواهیم می‌‌کنیم هر رفتاری را انجام می‌دهیم، شما باید خفه شوید و اطلاع رسانی نکنید وگرنه خفه خواهید شد، بدون نام و نشان! بدون اینکه کسی بداند چه برسر شما آمده!».
همه می دانند و گواهی می دهند که او را در زمان حیاتش کسی نمی‌شناخت؛ مرگ او در بازداشتگاه و بر اثر شکنجه و ضرب و شتم باعث شد تا نامش در جهان مطرح شود.
پس چطور ممکن است نیروهای فتا دقیقأ یکروز قبل از دستگیری وی او را اول تهدید کنند و بعد دستگیر ؟؟ کسی که نه صاحب نام بود و قطعأ خواننده های وبلاگ او از تنی چند بیشتر نبوده اند …! چرا می بایست برای رژیم  تهدیدی محسوب میشد تا اینکه اول او راتهدیدکنند و به او این فرصت را بدهند تا در وبلاگ اش مقاله ای در مورد تهدید شدنش بنویسد و بعد از چند ساعت دستگیرش کند؟؟
آیا رژیم جمهوری اسلامی به واقع مخالفان خود را اول تهدید کرده و بعد دستگیر می کند ؟حتی اگر چنین باشد آیا » ستار بهشتی »  تنها جوان وبلاگ نویس و یا مخالف رژیم بود که بدست رژیم  زیر شکنجه کشته شده است ؟
سوال اینجاست که چرا ما از میان هزاران هزار کشته یکی دو تا را گلچین کرده و به اوج می رسانیم ؟؟ چه انگیزه و هدفی می تواند پشت این امر باشد ؟؟
رسانه های خبری خارج از کشور به نقل از سایت کلمه عنوان کرده اند که :  پس از انتشار خبر مرگ بهشتی، ۴۱ نفر از زندانیان سیاسی در نامه‌ای که در سایت کلمه منتشر شد، اعلام کردند که ستار بهشتی روزهای ۱۰ و ۱۱ آبان ۱۳۹۱ در بند ۳۵۰ اوین به سر برده و آثار شکنجه در تمام قسمت‌های مختلف بدنش مشهود بوده ‌است. در این نامه آمده است: «بهشتی را از سقف آویزان کرده‌اند و دست‌هایش را به صورت قپانی دست‌بند زده‌اند و با لگد به جانش افتاده‌اند».
باید دید که بر سر آن چهل و یک نفری که چنین نامه ای را نوشته و از زندان مخوفی چون زندان اوین خارج کرده اند و در سایت کلمه ( وابسته به میرحسین موسوی ، یکی از ایادی  همین رژیم که دستش به خون هزاران هزار جوان آن مرز و بوم آغشته و مسئول مستقیم کشتارهای دهه شصت است)  هم درج شده چه آمده است ؟؟ آخر مگر یک زندانی را در بند و آن هم در مقابل چهل و یک تماشاچی شکنجه می کنند ؟؟؟
می دانم که وقتی این مقاله را بخوانید بدون درنگ  تفنگ هاتون رو پر از ماست می کنید وشروع می کنید  بطرف من شلیک کردن …ولی قبل از اینکه تفنگ هاتون رو بردارید کمی تعمق کنید …شاید مشکل ما ملت در این هست که با احساساتمون فکر می کنیم و بدون مطالعه و موشکافی کردن مطالب کورکورانه به دنبال هر قافله ای که از راه می رسد براه می افتیم ، بی آنکه بدانیم مقصد کجاست ؟؟
به نظر می رسد که ما ملتی هستیم که هرگز قصد نداریم تا از تاریخ درس بگیریم ، من به هیچوجه قصد ندارم تا مرگ یک جوان را بی ارزش جلوه دهم ولی آیا درست است که در بزرگ نمائی و مبالغه در مورد یک جوان و اجر نهادن به خانواده او آنقدر پیشروی کنیم تا ارزش خون های جوانان دیگر و مادران داغدار دیگر بی مقدار و نادیده انگاشته شده  و هم اینکه خودمان بکلی از مسیر مبارزه به بیراهه کشانده شویم  ؟؟
ای کاش ما یاد می گرفتیم که به جای تحریف حقایق و افسانه سرائی …راه چاره ای اصولی و درست برای حل مشکلاتمان پیدا کنیم .

مجله جوانان امروز هیچ مسئولیتی در قبال مقالات نداشته و نظر نویسندگان لزومأ نظر ما نمی باشد

با سپاس از توجه شما به این مطلب

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

این سایت برای کاهش هرزنامه‌ها از ضدهرزنامه استفاده می‌کند. در مورد نحوه پردازش داده‌های دیدگاه خود بیشتر بدانید.