سهیلا زرندی
نویسنده و فعال سیاسی –
تحولات اجتماعی کشور ما مانند تحولات تمامی جوامع دیگر محصول هماهنگی شرائط خارجی و شرائط داخلی در آن برهه زمانیست. از اینرو من سعی دارم بی طرفانه دلایل انحراف جنبش آزادیخواهی آذربایجان را مورد بررسی قرار دهم.
کمی قبل از حوادث آذربایجان در ژانویه 1943 وقتی فرمانده و تعدادی از نیروهای آلمانی در استالینگرادبه اسارت ارتش سرخ درآمد، ارتش نازیها ضربهای سخت را متحمل شد.این حادثه نقطه افول و سقوط رژیم هیتلر بود. شکست ارتش آلمان در استالینگراد باعث شهرت و اعتبار ارتش سرخ و بالطبع شوروی و در راس آن استالین گردید ووی مورد تحسین جهانیان قرار گرفت.
این موضوع تذکر جدی به نظام سرما یه داری بودتا برای بعد از جنگ طرحی بریزند. با پیشرفت ارتش سرخ و تعقیب ارتش آلمان تا برلین و سپس فتح برلین، دو نیروی عمدهی جنگ، یعنی امریکا و شوروی را به دو قطب در صفحهی شطرنج سیاست جهانی بدل ساخت و آنها را به رقابت کشانیدو جهان دو قطبی شد. که به نامهای مختلف: شوروی و امریکا، شرق و غرب، شمال و جنوب، فقیرو غنی،نامیده شد.
از این رو در پایان جنگ آمریکا بخشی از نیروهای نظامی خود را در اروپا نگهداشت ودر مقابل شوروی مستقیما صف بندی نظامی کرد و با برنامه مارشال(Plan MARSHAJ ) میلیاردها دلار کمک مالی و فنی نظامی به اروپای غربی سرازیر ودر گستره جهانی به توطئهها، کودتاهای نظامی و جنگهای محلی و منطقهای در چهار گوشه دنیا پرداخت. در این میان جنگهای کره، ویتنام، کامبوخ، آنگولا و کودتای اندونزی پر تلفاتترین و مرگبارترین آنها به حساب میایند. هدف عمدهی آمریکا در پوشش مبارزه با کمونیسم پرکردن خلأئی بود که در مستعمرات کشورهای صاحب مستعمرهی به وجود آمده بود و همچنین زنده نگهداشتن و رونق بخشیدن به صنایع نظامی خود که در طول جنگ رشد فوقالعاده یافته بود.
ایران در اواخر جنگ جهانی، ژنرال رایدلی را در رأس 30هزار سرباز وارد کرد تا در ارتش ازهمپاشیده شدهی آنزمان که فرماندهانش با چادرنمازی از برابر ارتشهای بیگانه در مرزها فرار کرده بودند از نو سازماندهی و به سلاح آمریکائی تجهیز کند . این در حالی صورت گرفت که دولت شوروی به رهبری بلشویکها که بعد از انقلاب اکتبر در 1917 به جای دولت تزاری استقرار یافته بود، تسلط بر مناظق شمالی ایران را حق مسلم خود می دانستند.در این فاصله فرقه ای به نام دموکرات آذربایجان به رهبری فردیبه نام سید جعفر پیشه وری که در آن زمان یک سیاستمدار وروزنامه نگارآذربایجانی با گرایشات کمونیستی بود و دبیرچند تشکیلات کمونیستی و سر دبیر و نویسنده برخی از روزنامه های آنزمان از جمله حریت،کامونیست و حقیقت بود،تشکیل شد.
در ابتدا این شخص به طور جدی به تمامیت ارضی ایران در ضمن دفاع از ملیت،آداب و رسوم منطقهای باور داشتاما در پی مشکلات عدیده ای که در ساختار دولت مرکزی آنزمان وجود داشت و تبعیضات دولت مرکزی نسبت به مسایل آذربایجان،متاسفانه در همراهی با پروژه از قبل برنامه ریزی شده شوروی در راستای جداسازی بخش هایی از شمال غربی ایرانو الحاق آن به کشور شوروی،همانند الحاقات قبلی که به نوعی همسایه شمالی آنرا حق خود می دانست وقبلا هم در عهد نامه های ننگین ترکمانچای و گلستان،در دوره حکومت قاجاریه،به بخشی از این حق مشروعه اش رسیده بود ،گفتگوی بین سران آذربایجان و دولت مرکزی به جای رسیدن به تفاهمات منطقی ،به یک بازی لجوجانه تبدیل شد و اعضای فرقه دموکرات که امیدی به تغییر روند نداشتند،درپی اقدامی نابخشودنی فکه حتی امروز پس از سالها نمی توان این رفتار را مشمول عفو دانست،و تخمین زده می شود برخی مسایل ازجمله رد صلاحیت آقای پیشه وری درنمایندگی مجلس شورای ملی از تبریز،علی رغم داشتن بالاترین رای ازجمله مسائلی است که دست ایشان را از انجام رفتارهای قانونی و اعتراضات منطقی کوتاه و به نوعی ایشان را در مسیری قرار دادند که دست درخواست به طرف حکومت کمونیستی شوروی دراز کرده و داعیه جدایی آذربایجان را سر دادند.
مردم آذربایجان که سابقه مبارزات طولانی را در پشت سر داشتند، نقاط استراتژیکِ تبریزرا در زمان کوتاهی زیر کنترل خود در آوردند. پیشهوری خودمختاری حکومت آذربایجان را بارها و موکدا در چهار چوب تمامیت ارضی ایران و جزء لاینفک و جدائیناپذیر آن اعلام کرد اما این صراحتها و تاکیدها، در بازار هوچیگریها و دغلکاریهای تبلیغاتی دربار و خانها و اشراف که علنا در خدمت انگلیس و امریکا بودند، گمشد. او را جدائی طلب خواندند. لازم است یادآوری شود که دولت خودمختار آذربایجان وزارت خارجه نداشت و آنرا در صلاحیت دولت مرکزی میدانست. آذر سال ۱۳۲۵،یکسال بعد،به فرمان محمد رضا شاه پهلوی ،ارتش ایران به سمت آذربایجان حرکت کرد. در روز 21 آذر سال 1325 وارد تبریز شد و حکومت خودسر پیشه وری برچیده شد،سران فرقه متواری ویا دستگیرشدند.
این روزدر تاریخ ایران به نام روز نجات آذربایجان نامگذاری شد و جمله افتخار آمیز شاه ایران در این مورد ستودنی است که گفت » حتی اگر دستانم را قطع کنند سند جدایی آذربایجان راامضا نخواهم کرد ! » اما در کنار چنین جمله زیبایی ،متاسفانه همیشه در تاریخ آذزبایجان ،امکان اعتراضات مدنی،منطقی،جهت مطالبه حقوق قومی خالی بوده است.