«خیلی مهربان بود، یا بهتر است بگویم اینطوری به نظر می رسید ، تا اینکه یک شب که از مهمانی به خانه رسیدیم، بحثمان شد و بعد صدای سیلی توی گوشم پیچید. شوکه شدم، تا اومدم من هم در دفاع از خودم سیلی بزنم تو گوشش با لگد و مشت به من حمله کرد.» دفعه اول که این اتفاق افتاد قهر کردم و به خانه پدرم رفتم، اما خانوادهام گفتند همیشه در ابتدای زندگی این اتفاقها میافتد، سخت نگیر. من هم برگشتم. اما شرایط بهتر نشد. فقط در چند سال یاد گرفتم که کمتر باعث عصبانیتش بشوم تا کمتر کتک بخورم.
این حرف های بسیاری از زنان است که وقتی در کریدورهای دادگاه خانواده در پی گرفتن طلاق خود هستند به زبان می آورند .
طبق آمار ارائه شده توسط کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس ایران «میزان مرگ ناشی از خشونت در زنان ۱۵ تا ۴۴ سال ایرانی با میزان مرگ ناشی از سرطان برابر است.»
البته این آمار بسیار پائین تر از ارقام واقعی است چرا که درایران کمتر از ۳۵ درصد از خشونتهای خانگی به پلیس گزارش میشود و در مواردی «این تصور وجود ندارد که این رفتار درستی نیست و نباید آن را تحمل کرد.»
بر اساس تحقیق انجام شده روی زنانی که مورد خشونت خانگی قرار گرفتهاند، از ۱۸۰ موردی که شکایت طرح کردهاند، ۱۲۸ مورد از این زنان حاضر به پیگیری قانونی در مراحل بعدی نشدند.
منتقدین بر این عقیده اند که خشونت در خانه و در محیطی رعب آور و ناامن، عاملی برای «ازبین رفتن تدریجی اعتماد به نفس و عزت نفس افراد » است.
به عبارتی ، «فرمان پذیری زن از مرد، آن هم به خاطر ترس و وحشت از خشونت بالفعل یا بالقوه او، فضای ناامنی می سازد که تمام اعضای خانواده را تحت تاثیر قرار می دهد.»
به اعتقاد کارشناسان، اصلاح فرهنگ مردسالار و توجه بیشتر به حقوق زنان و تغییر در قوانین حمایتی از زنان شاید بتواند کمکی به مبارزه با این خشونتها باشد.
برخی از قوانین ایران مانند قانون خانواده و مجازات اسلامی، تفاوتهای مشخص میان حقوق زن و مرد وجود دارد و حقوق زنان در این قوانین کمتر دیده شده است. به گفته منتقدان، حقوق پدران در خانواده بر فرزندان و همچنین همسر خود قابل مقایسه با حقوق مادران و زنان نیست. ریاست خانواده به مرد قدرتی نابرابر با همسر میدهد. قدرتی که به او اجازه نظارت بر رفتار همسر، تردد او، انتخاب شغل، حق طلاق بدون قید و شرط، حضانت و ولایت بر فرزندان را میدهد. در اثر ازدواج، مرد موظف به پرداخت نفقه (خرج زن) و زن موظف به تمکین (از جمله برقراری رابطه جنسی با مرد) است بدین ترتیب حق نظارت بر روابط جنسی، چگونگی برقراری رابطه و زمان آن به شوهر داده شده و زن اختیار بر جسم خود را از دست میدهد.
بطور مثال اگر زنی متوجه شد که شوهرش با زنان دیگر ارتباط دارد و در عین حال هم از او انتظارات «غیر متعارف در روابط جنسی» دارد، نمی تواند که براحتی تقاضای طلاق کند در حالیکه اگر شرایط معکوس باشد نه تنها مرد براحتی می تواند زن را طبق قوانین رایج در کشور طلاق دهد بلکه می تواند با استفاده از مجازات های اسلامی از دادگاه تقاضای حکم » سنگسار » برای زنش داشته باشد .
نکته جالب توجه اینجاست که در جوامعی چون ایران زن مطلقه نمی تواند که زندگی راحتی در جامعه داشته باشد ، نکته جالب تر اینکه اولین کسانیکه عرصه را برای زندگی یک زن مطلقه تنگ می کنند همان » زنان » هستند .
بعضی از زنان بر این باروند که خشونت عموما به خشونت جسمی و یا جنسی خلاصه میشود. اما خشونت علیه زنان در واقع شامل خشونت روانی، خشونت اقتصادی و خشونت اجتماعی هم می شود.
بطور مثال دختران و یا زنانی که قبل از ازدواجشان استقلال مالی دارند گاه بعد از ازدواج از ادامه کار منع شده و اگر به همین دلیل زنی بخواهد تقاضای طلاق کند قاضی پرونده رأی مثبت به پرونده نمی دهد .
چرا که از نظر شرع اسلام مرد مسئول خرجی دادن به زن است و وظیفه زن هم این است که با مقدارپولی که مرد به او می دهد دخل و خرج را تنظیم کند و مطیع او باشد .