قسمت هشتم- سرگذشت من – نوشته خاطره نورشید
هلن اونجا بستری شد و من با کوهی از نگرانی به خونه برگشتم واسه ساندرا تاکسی گرفتم و پول تاکسی رو هم دادم چون یه طوری ته دلم فکر میکردم […]
هلن اونجا بستری شد و من با کوهی از نگرانی به خونه برگشتم واسه ساندرا تاکسی گرفتم و پول تاکسی رو هم دادم چون یه طوری ته دلم فکر میکردم […]