هفت شب پیشتر ….
شب یلدای نود و دو
شهرزاد رخت سفر بست و رفت
بی هیچ وداعی …..
آری شهرزاد ، شب یلدا را برگزید برای پروازش ….
پروازی برای تسکین دردهایش ..
حال هفت شبی است که او در کنار ما نیست
ولی هر دم بیاد او و برای او خواندیم دعائی ….
دعائی با دلی بس خسته و شکسته …
او رفت و قلب های شکسته را پشت دری که بست بجای گذاشت
شهرزاد قصه گو رفت ….
و ما گمان می کردیم او در این نبرد پیروز می شود
در این نبرد نا برابر تقدیر و سرنوشت….
و شهرزاد چنان مصمم و راسخ برای ماندن می کوشید …
که خیال باختن در این نبرد را نه خود در سر داشت
و نه کسی باور..
حال او در میان ما نیست ….
ولی راه او پیش روی ماست ….
من وتو و ما رهروان راه شهرزاد خواهیم بود
تا بتوانیم شهرزاد های دیگر را یاری دهیم
خ – نورشید
بیست و نهم دسامبر سال 2013