در سال 1985 هنگامی که دفتر)کتاب) »از میترا تا محمد« را میشناساندم(معرفی می کــردم)، در یــک گردهمایی رســانه یــی (کنفرانــس مطیوعاتی) و با نشــان دادن اســلایدهایی به همه باوراندیم (ثابت کردیم) که تندیس آزادی بر چهره میترا ســاخته شده است.
تندیس آزادی پاریس و نیویورک، از روی چهره »میترا«، خداوند خورشید ساخته شده است
در ســال 1886 ، فرانســه بفراخور (بمناسبت) ســدمین (صدمین)سال خودگردانی )اســتقلال ) آمریــکا، تندیس آزادی نیویــورک را، به آمریکا پیشــ کش مینماید و نمونه کوچکتــر ایــن تندیــس، در کرانه رود »ســن« در پاریــس 15 و کنار پــل «گرونل» دیده می شود.
ســازنده این تندیس، » فردریک اگوست برتولومی» ، از پیروان اوستا و میترا بوده است، از این رو، چهره تندیس را بر پایه نمایی از میترا، که در گنجخانه (موزه) لندن می باشد می ســازد، که از ســرش هفت پرتو (شــعاع) نــوری بیرون کشــیده می شــود. میترا، در جایگاه خداوند خورشید و نور و پیمان، جهان را از پرتو نورش درخشان می کند، و این نشان، آرنگ(شعار)این تندیس می شود که آزادی جهان را نورانی سازد.
در پیوند با «کاله خورشــیدی» بر ســر » میترا » که کدبان» بارتلومی» آنرا بر سر» تندیس آزادی» نیز کرده است، » رند شیراز حافظ» ، پیرو میترا، از خورشید و کاله، سروده و ترانه دارد.
زان روی که از شعاع نور رخ تو
خورشید منیر و ماه تابنده شده ست
ای خونبهای نافه چین خاک راه تو
خورشید سایه پرور طرف کاله تو
این آیین کهن ایرانی، تا ســده ها پس از مســیحیگری در سراسر اروپا باشکوه و والایی برگزار می شد. پیش از این گفتیم و نوشــتیم؛ که چند ماه پیش، در شهر » آنژه» فرانسه، نیاشگاه میترا پیدا شــد و فرتورهای (عکسهای) نیایشــگاه میترا بر دامنه کوههای » زارلند زاربوروکن» آلمــان را نیز چاپپخش( منتشــر) کردیم و با دیدن برنامــه تلویزیونی این هفته ما، آگاه میشوید که هنوز نیز » میترا گرایی» به گونه پنهان، در باختر رایگ ( رایج) است.
پیوند حضرت آدم با میترا
کدبان ( آقای) » رمان گریشــمن» که سال ها را در ایران و افغانستان به باستان شناسی و گــودال کنــی (حفــاری) ســر و کار داشــته، می نویســد که: پیشــینه شــهریگری و شهرنشینی و هنر ایران به هفت هزار سال پیش می رسد.
این در هالی ( حالی) اســت که » هانری کایاوه» ســناتور و اندیشمند برجسته فرانسوی نیز بر این باور اســت که: اروپا، فرزندان تاریخ و شــهرگانی بزرگ هفت هزار ساله ایران هستند.
گاهنامه باستان شناســی فرانســه در ســال 2003 در یک گزارش پُر دامنه نوشت که: همه حســاب و کتاب های دنیا در رابطه با ریشــه تمدن با کشــفیات تمدن هفت هزارســاله ایران در جیرفت دیگرگون می شــود. کدبان » پاتریک تروشــموت» اسقف بزرگ فرانسه نیز، در چند نشست همگانی، گفته و نوشته بود: این که مغان ایران، بشــارت نبوت عیســی را داده بودند و هدایــای گرانقدری به مادر مریم داده اند، نشانگر آن بوده و هست که پیش و پس از جنبش عدالتخواهی عیسی مســیح، او و یــاران و خانــواده اش با مغــان ایران که اندیشــمندان آیین میتــرا بوده اند آشنایی داشته اند.
اینــک، با در نگر(نظر) داشــتن ایــن نکته ها در راه گســترش آیین میتــرا در جهان، با پژوهــش تاریــخ فرا می گیریم که میتراگرایان، از پامیر تاجیکســتان و ســیبری روســیه کنونی آغاز کرده و با سازمان دادن مردم، شهرگانی های بزرگ جهان را آفریده اند.
امــروزه، بدون دو دلی، دو شــهرگانی و اندیشــه، ریشــه های بنیادیــن همه چیز جهان اســت؛ که یکی از پهندشــ ت ( فلات) ایران میآید، و دیگری از بادیه » ســینا» ، که ریشه هر دو آیین، میترا می باشد.
چنــان که در دفتر» آیین اوســتا» نوشــته ییم و نشــان داده ییم که یهودیــان نیز، از نژاد آریایی و کوچنده گان دریای مازندران بوده اند.
امروز به این نکته می پردازیم که چگونه » ژنرال» و » شــیر بزرگ» اندیشــه آیین میترا، که به درجه پدری و رهبری و پیری رسیده بود، برای گسترش آیین مهر و میترا، از»دجله» و » فرات» گذشته و شهرگانی سازی نوینی را با اندیشه مهر، از بادیه سینا آغاز کرد، و او کسی جز آدم نبود. در 5700 سال پیش، نزدیک به 1300 سال پس از میترا، کسی بنام » آدم» ، که نامی اوســتابی و پارســی و پهلوی است. چنان که در سال 1989 در دفتر » قرآن سروده ای به سبک پارسی» نوشتیم: » آدم «، از » او» پارسی در جم » نخستین و تنها » ، و «دمنه» در چم» آفریده» که در زبان پهلوی » اودم» و یا » آدم» است، می آید.
آدم؛ نخســتین انسان شــهریگر بادیه سینا بوده اســت که برای شهرنشین سازی مردم بومی آن دیار در آنجا جای می گیرد و بر همین پایه است که بیشتر اندیشمندان بزرگ یهودی و دیگران، پیوند نزدیک و بهم پیوسته را میان افسانه های اوستایی یا شاهنامه فردوسی، و داستان های » تورات » می یابند.
آدم، کیومرس، ایوب، داوود، صالح، جمشید، نوح و کشتی او و دیگر داستان ها. »آدم«، در نخســتین گام از شهرگان ســازی خــود، پــس از آن که برای همســرگزینی با دخت ســپید و دخت ســیاه، میان فرزندانش »هابیل« و »قابیل« درگیری پیش می آید، به گونه یی در انجام آرمان خود، ناپیروز می شــود. اما در میان فرزندانش، این اندیشــه دنبال می شود.
برداشت هاى »تورات« از افسانه هاى اوستایى
پیدایش هستى، آن گونه که استاد فردوسى بر پایه افسانه هاى اوستایى سروده چنین بوده است:
از او، مایه گوهر آمد چهار
یکى آتشى بر شده تابناک
میان باد و آب از بر تیره خاک
نخستین؛ که آتش زجنبش دمید
زگرمیش، پس خشکى آمد پدید
وز آن پس، ز آرام، سردى نمود
زسردى، همان بازترى فزود
و » تورات» این گونه آغاز می شــود: خدا آســ مانها و زمین را آفرید. زمین تهى و بایر و تاریک بود. خدا گفت روشنایى بشود و روشنایى شد…
تاریــخ نــگارش » تورات» را، اندیشــمندان جهــان، از 500 تا 230 ســال پیش از زایش مســیح دانســته اند. چیزی نزدیک به پنج هزار ســال پــس از پیدایش میتــرا، و هزاران سال پس از نخستین زرتشت و نگارش » اوستا» ، که روی هم رفته 120 پوشینه دفتر از دانش هاى جهان بوده است.
» تــورات» ، در ریشــه، نــام پنج دفتــر نخســتین یهودیان بوده اســت، که پــس از آن به » مجموعــه قوانیــن» نــگارش یافتــه آنها ویــژه کاری یافته اســت. در ســال 538 پیش از زایــش، کوروش بــزرگ، یهودیان را از بابــل آزاد می کند، و »تورات«، ســال ها پس از کوروش، نگارش می یابد.
همه داده ها و اندیشــه هاى تاریخى اوســتا را، نویسندگان با خود داشــ تهاند، و بر پایه تاریخ و اندیشــه » اوســتا » ،
» تورات» نگارش یافته اســت، با دگرگونی ها و فراگشت هایی که شایسته دریافت (درک) و برداشت (فهم) و بینش ( شعور) نویسندگان و خوانندگان آن بوده اســت. این گونه برداشت از تاریخ اوستا، ویژه »سیاوش اوستا« نیست، ونکه از دیروز تا امروز، اندیشــمندان یهودى نیز، در درازای تاریخ، به گونه هاى ناهمگون مهر راستی بر آن نهاده اند.
پروفســور » رافائــل» ، یــک اندیشــمند یهودى-فرانســوى اســت کــ ه سالهاســت در برنامه هاى رادیویى فرانســوى زبان من، به بازگویی دیدگاههای خود می پردازد، همو، بارها و بارها، در جایگاه یک تاریخ نویس، آســتید (تائید) دو پافشــاری کرده اســت؛ که اندیشه هاى اوستایى، مادر بینش و اندیشه » تورات» است.