يلدا لغت سريانی است به معنی ميلاد و چون شب يلدا، با ميلاد مسيح تطبيق می کرده، از اين رو بدين نام ناميدهاند. بايد توجه داشت جشن ميلاد مسيح كه در 25 دسامبر تثبيت شده، در اصل جشن ظهور ميترا بوده كه مسيحيان در قرن چهارم ميلادي، آنرا روز تولد عيسی قرار دادند.
در ايران باستان، براي دي ماه چهار جشن وجود داشت كه شامل روزهاي اول، هشتم، پانزدهم و بيست و سوم اين ماه بود. اما امروزه، ايرانيان تنها نخستين روز دی ماه، يعنی درازترين شب اول زمستان كه ( شب يلدا، آخرين شب پاييز، پايان قوس، آغاز جدي ) است، را جشن ميگيرند. در اصطلاح قديم، شب اول زمستان را شب چله می گويند. مردم، زمستان را در حقيقت دوماه يا دوبخش می دانند كه 40روز اول را چله بزرگ و 40 روز آخر را كه مصادف با جشن سده است، چله كوچك مينامند.
پيشينيان براين باور بودند كه در اين شب، فرشته بدی ها ( اهريمن) با فرشتهي خوبيها ( امشاسپندان ) به جنگ ميپردازند و در اين نبرد طولانی كه برابر درازترين شب سال است، بالاخره فرشتهي خوبيها، اهريمن را شكست داده و تاريكی از روشنايی شكست می خورد و صبح بعد زاده شدن مجدد خورشيد، آغاز می گردد. زايش خورشيد و آغاز دی را، آيينها و فرهنگهاي بسياری از سرزمين كهن، آغاز سال قرار دادهاند و به شگون روزی كه خورشيد از چنگ شبهای اهريمنی نجات می يافت، روزی مقدس برای مهرپرستان بود.
جشن شب چله، بعد از نوروز تنها جشنی است كه همواره در ميان ايرانيان پايدار مانده است و علت پايداري آن را ميتواني:
باور دينی كهن مهرپرستان يعنی زايش خورشيد و مهر دانست.
پايان كار كشاورزان و برداشت محصولات خود و آغاز فصل استراحت آنها دانست كه با مهاجرت روستاييان به شهر، اين جشن كه يادآور روزگاران گذشته ايرانيان است، به ميان مردم شهر نشين نيز رخنه كرده و پايدار مانده است.
آيين شب يلدا در گوشه و كنار ايران زمين
مردم ايران در شهرها و روستاهاي مختلف با توجه به فرهنگ، آداب و رسوم ويژهي خود شب چله را جشن ميگيرند، كه در اينجا به طور مختصر، به ذكر چگونگی برگزاری اين جشن عمومی و خانوادگی در چند منطقه و شهر ايران می پردازيم:
شيراز: اكثر خانوادهها در شيراز همانند شهرهای ديگر ايران، اين شب را به شب زندهداری می پردازند، آنها از دوستان و آشنايان خود دعوت می كنند و برای پذيرايی ميهمانان سفرهای می گسترند كه بی شباهت به سفرهی هفت سين نوروز نيست. در اين سفره آينه، قاب عكس حضرت علی، دولاله و چند شمع روشن، اسفند و انواع تنقلات شامل نخودچي، كشمش، حلوای ارده و آجيل مشكل گشا، رنگينك، ارده شيره، خرما، انجير، به همراه چند شاخه گل قرار می گيرد. غذای ويژه شيرازی ها در اين شب هويج پلو به همراه كشمش، مغز گردو و رب است. در اين شب، همهی افراد خانواده تا دير وقت به شوخی، گفتگو،خاطره گويی و مشاعره می پردازند و گرفتن فال حافظ بخصوص در اين شب رواج فراوان دارد.
مازندران: دو روز مانده به شب چله، در نقاط مختلف مازندران مردم به تهيهی مقدمات اين شب می پردازند و بعد از غروب آفتاب، آن شب را جمع شده و دور كرسی می نشينند و سالمندان حاضر در مجلس به تعريف از سردی زمستان و دورههای يخبندان گذشته، داستانها و افسانههای می پردازند. آنها بعد از صرف شام و چای، روی كرسی، سفرهای پهن می كنند كه در آن سفره، خوراكی هايی از قبيل: پرتقال، نخود برشته، كشمش، بادام شيرين، نارنگي، سيب، ليموترش، خربزه و هندوانه كه شاه ميوه اين مجلس است، به اضافه انواع تنقلات و شيرينی های محلي وجود دارد. افراد خانوادهها به شوخی، بذله گويی و گفت و شنود و تفال به ديوان حافظ می پردازند. در پايان جشن، هر نفر با چشمهای بسته تعدادی گردو برداشته و هنگام خواب زير تشك خود گذاشته و صبح گردوها را ميشكند اگر مغز آن سفيد و خوب بود، نيتاش برآورده می شود. همچنين در اين شب برای دخترانی كه نامزد دارند، از طرف داماد « خرجی »ميفرستند. داماد در اين خوانچه، تمام چيزهايی كه برای شب چله لازم است به اضافهي ماهي و مرغ قرار ميدهد و بعد از غروب آفتاب به خانهی همسر آينده خود می فرستد.
مردم مازندران معتقدند كه اگر در اين شب ننه سرما گريه كند، هوا بارانی و اگر پنبههای توی لحاف را بريزد بيرون برف و اگر گردنبند خود را پاره كند تگرگ می بارد.
گيلان: در گيلان و شهرها و روستاهای آن، شب چله را جشن می گيرند، و هركس بنا به توانايی مالی خود ميوه و آجيل تهيه می كند. ميوهها شامل: انار، ليمو، پرتقال و هندوانه است. مردم گيلان، خوردن هندوانه را واجب و مفيد ميدانند. آنها هندوانههايی كه محصول بوستان خودشان بوده را برای شب چله در ساقههای برنج بافته شده نگه می دارند. افراد خانواده با چند خانواده كه خويش و قوم هستند، در يك جا برگرد سفرهای جمع می شوند وبه گفتگو و ترانه خوانی و بزن و بكوب می پردازند.
كسانی كه نامزد دارند برای همسر آيندهی خود « شب چله گر » ميفرستند كه اگر اين كار را نكنند به علت ترك رسم، مورد سرزنش خانوادهی عروس قرار می گيرند.
لرستان: مردم لرستان در شب چله، با گوسفند يا بوقلمونی كه برای شب چله، پروار و چاق كردهاند غذا تهيه می كنند. افراد خانوادهها به همراه بزرگان خانوادهها دور هم جمع می شوند، به گرفتن فال و تعريف داستان و خاطره می پردازند. آنها برای اين شب مانند ديگر شهرهای ايران انواع تنقلات و ميوهها، خربزه و هندوانه تهيه ميكنند. در شب چله نيز نوجوانان و جوانان محلههای مختلف در لرستان، به گروههای دو يا چهار نفری تقسيم شده و به پشت بام خانهها می روند و از مسير دودكش بخاری های خاموش خانههای قديمی يا جلو پنجرهها، شال می فرستند و با خواندن ترانههای مخصوص اين شب تقاضای آجيل و تنقلات می كنند و صاحب خانه نيز مقداری از مواد خوراكی آن شب را به پرشال می بندد و با تكان دادن شال اشاره می كند كه بالا بكشند.
البته در همهی مناطق كشور در اين شب و روز پس از آن، آيينهاي ويژهاي انجام می شود كه به سبب مختصر بودن اين نوشتار، از وارد شدن به همهی آنها معذور بوديم. البته شباهت در آيينها. خود از دلايلی بود كه ما را به گزينش و ارائه آيينهای چند استان و منطقه محدود داشت.
آذربایجان
به اعتقاد مردم آذربايجان در اين مدت سرمای زمستان به اوج خود می رسد و اين امر برای كشاورزان كه افزايش محصولات تابستان آنها بستگی به اوج سرمای زمستان دارد، بسيار خوشايند است.
در «چله كوچك» از شدت سرما كاسته می شود و مردم آذربايجان شب اول چله را نيز جشن ميگيرند چرا كه اين چله نويدبخش آمدن بهار و آغاز سرزندگی، شادابی و كار و تلاش است.
اگر چه هماكنون جشن شب چله، در شهرهای آذربايجان، تاحدودی رنگ و بوی باستانی و سادگی خود را از دست داده، اما در برخی از روستاها و شهرهای كوچك آذربايجان، رسم شب چله، به همان حلاوت گذشته باقی است. جمع شدن دور كرسی، رفتن به منزل بزرگ خانواده و ايل و طايفه، برگزاری مراسم جشن و عروسی در اين شب، برگزاری برخی مسابقات هيجانانگيز نظير اسبسواری، تيراندازی از جمله آنهاست. حتی وقتی ساكنان ساده و بی ريای روستا، دور كرسی جمع می شوند، دست از شوخی ها و نقل روايات و «تاپماجالار» و «باياتيلار» برنمی دارند. شايد نقل اين تاپماجالار (معماها) و باياتيلار (دوبيتی های آذری) يكی از مشخصههای شب چله باشد اما هندوانه مهمترين مشخصه «چله» است.