شهناز تهرانی و خاطراتش ، از دیروز تا امروز فقط در » جوانان امروز»

شهناز-تهرانی

گفته های سردبیر : در ابتدا باید بگویم وقتی خاطرات یک هنرمند را ورق می زنیم در حقیقت گوشه کناری از خاطرات دیگر هنرمندان هم بخشی ناگسستنی از این خاطرات می باشد. شاید برای همین ترکیب رنگ هاست که خواندن و یا شنیدن خاطرات افراد برجسته هنری  و یا اصولأ ورق زدن هر دفتر خاطراتی را دلنشین تر می کند – وقتی با خانم تهرانی صحبت میکردم نه تنها خاطرات خودشان بلکه دیگر هنرمندان را مرور می کردم و بالاتر از همه فضای متفاوت زندگی در دوران طلائی سینما – که بواقع دوران طلائی ایران هم بود ، دورانی که بدور از خرافه ها و تعصبات دست و پا گیر و یا تندروی های بیمورد ایران در راه رشد فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی گام بر می داشت و بدون اغراق در منطقه ایران خود یک ابر قدرت محسوب میشد.

.به امید روزیکه  ایران و ایرانیان به دوران شکوه و عظمت به حق خود دست بیابند 

نمایش پانتومیم

» پیتر پروک » یکی از چهره های برجسته نمایش پانتومیم از فرانسه به ایران آمده و عده ای به همراه خود آورده بود که از ملیت های مختلف بودند ،  قرار داد ایشون با  » استودیو پدیده » بود و از میان هنرمندانی که با پدیده همکاری داشتند چهار نفر را انتخاب کرد ، من و مری آپیک ، نوذر آزادی ، پرویز صیاد ،  خوب بخاطر دارم که خانم » ژاله سام » صحبت های پیتر پروک را برای ما ترجمه می کرد ، البته  خانم » ژاله سام » همونطوری که حتمأ می دانید هنرپیشه بودند ولی به دلیل  تسلط به زیان انگلیسی به ما کمک می کرد، به هر صورت مجموعأ یک گروه تقریبأ شصت نفری شده بودیم که  با کارگردانی  » پیتر پروک » در تمامی شهر های بزرگ و حتی شهرستان های ایران برنامه اجرا کردیم ، البته این برنامه ها معمولأ در میادین بزرگ شهر و یا خیابان ها اجرا می شد ، اصولأ این سیستم کار » پیتر پروک » بود و به همین منوال از یک کشور به کشور دیگررفته  و تمامی شهر ها را به همراه گروه خود می گشت و برنامه اجرا می کرد.

a

این اجراهای پانتومیم اسم هم داشت ؟

حقیقتش یادم نمی آد ، فقط این را یادم هست که در این اجراها به هیچ وجه دیالوگی نبود و با اشاره سر و صورت و بدن همه چیز به بیننده تفهیم می شد ، خوب از طرفی باید بگویم که برای مردم ایران که آشنائی با پانتومیم به صورتی که باید و شاید نداشتند ، اجرای این برنامه ها کمی عجیب غریب بود ،  ولی به مرور نوع کار برای مردم آشنا شد و دانستند که باید به حرکات فیزیکی بازیگران دقت کنند تا متوجه موضوع  اجرا بشوند .  همانطوریکه گفتم ، اسم این برنامه ها را حقیقتأ بخاطر ندارم ولی شاید آقای پرویز صیاد بخاطر داشته باشند .

بعد از آن بود که از هنرمندان گروه پدیده ، دعوت بعمل آمد توسط » آقای ابراهیم گلستان » تا در فیلم » اسرار دره جنی » بازی کنیم که به کارگردانی ایشان بود وقتی به استودیو رفتیم ، از همه خواستند تست ایکرین بگیرند وقتی نوبت من رسید آقای گلستان به من گفت : شهناز از تو می خواهم که تجسم کنی که صورتت به دو نیم است و یک نیمه شاد است و لبخند می زند و در عین حال نیمه دیگر گریان است …

من اول فکر کردم که شوخی می کند و خندیدم ، آقای گلستان پرسید : چرا میخندی ؟؟؟

گفتم : آخه آقای گلستان من چطوری می توانم چنین کاری را بکنم؟؟ چطور این کار ممکنه !!

گلستان : خیلی هم ممکنه ! ببین حالا بهت نشون میدم با دقت به من نگاه کن تا بدونی چکار باید بکنی …

بعد از من خواست که عین همان کار را انجام دهم وقتی من نقش را بازی کردم همه زدند زیر خنده !

من هم خنده ام گرفت ، آقای گلستان با عصبانیت : این چه وضعی است

گفتم : خوب من عینأ مثل شما بازی کردم

گفت : خوب اگه خودت بخواهی این نقش را بازی کنی ، می توانی ؟؟؟

با جدیت گفتم : من نمی توانم بازی کنم …

درهمین زمان پرویز صیاد خیلی عصبانی شد ، من هرگز نمی توانم فراموش کنم که پرویز صیاد چه گفت به من با صدائی بسیار مدبرانه گفت : شهناز تهرانی ، سامانتای اختاپوس ، لیلای صمد، اگر بلد نیستی بازی کنی برو به خونه ات …برو به خونه ات ..اگر نمی تونی بازی کنی تو داری جای یک هنرمند دیگر رو تنگ میکنی  ….یا نقشی رو که ازت خواستند رو بازی می کنی یا برای همیشه هنرپیشگی رو فراموش می کنی ….

باید بگم به شما پرویز صیاد هرگز در مورد کار شوخی نداشت ، همونقدر که صمد بود و شیرین و ساده ، به همون اندازه انسانی خشن و بسیار جدی در کارش ، بسیار خشن…

rdqo06ghe37wcwyxrae

من متوجه شدم که پرویز صیاد در صدایش شوخی وجود ندارد و کاملأ جدی است ، ولی من چگونه می توانستم عشق بزرگم را که صحنه بود رها کرده و بروم ؟؟؟؟ صحنه تمام زندگی من بود و هست … بغض خود را در گلو فشردم و خواستم که پنج دقیقه به من وقت بدهند …

بعد ابراهیم گلستان از همه خواست که از سالن خارج شوند …بعد من در مقابل دوربین تمامی سعی خودم را کردم تا نقش خود را چنان ایفا کنم که  توانستم فقط در اولین » برداشت» رضایت آقای گلستان را به دست آوردم و بعد از آن ابراهیم گلستان به من لقب  » شهناز یک take  را داد…» .

حتمأ می دانید که فروغ فرخزاد هم چندین فیلم به همراه ابراهیم گلستان ساخت و روابط عاطفی خاصی مابین ابراهیم گلستان و فروغ فرخزاد وجود داشت .

 

از شهناز تهرانی پرسیدم چرا از بازی در سریال » صمد آقا » کناره گرفتید؟؟ …

pack1

شاید باورتان نشود اگر بگویم که پرویز صیاد آنقدر نسبت به افرادی که با او در گروه » پدیده » مشغول بکار بودند حساسیت داشتند، قراردادی با همه امضاء کرده بودند که به هیچیک از هنرمندان این اجازه داده نمی شد تا خارج ازسریال ها و یا فیلم هائی که توسط » استودیو پدیده «ساخته می شود حضور داشته باشند مگر در مواردی استثناء آن هم با تأئید سازمان پدیده  .

خوب بخاطر دارم، که به من پیشنهاد داده شد تا در فیلم » دایره مینا » که اسم اصلی اش در سناریو در ابتدا » آشغالدونی » بود کاری از داریوش مهرجوئی ، که بعدأ به » دایره مینا»  تغییر نام داد.  من پیشنهاد بازی در نقش » پرستار بیمارستان » را داشتم  حتی مراحل دوخت لباس  پرستاری و …را هم انجام داده بودیم و قرار بود نقش مقابل با سعید کنگرانی باشم،  در این فیلم آقای عزت اله انتظامی هم شرکت داشتند ، به محض اینکه آقای پرویز صیاد متوجه بخشی از سناریو شدند که قرار بود» پرستار با پسر جوان » (» یعنی من و سعید کنگرانی » )عشق بازی کند در قسمتی که مرده های بیمارستان را قبل از ارسال به مرده شور خانه نگهداری میکردند ، به شدت مخالفت کرده و گفتند : » نه من این اجازه را نمی توانم بدهم چون شهناز تهرانی محبوب مردم است و لیلای صمد است ، شهناز محبوب خانواده هاست .

به هر حال این اجازه را به من نداد تا در آن فیلم بازی کنم و در نهایت خانم فروزان برای بازی در این نقش انتخاب شد .

بدین ترتیب ، من همیشه نقش لیلای صمد را بازی کردم ، چهره ای اختصاصی برای سریال صمد آقا !! و یا دیگر سریال های سازمان پدیده .

قبل از آن یک فیلمی بود به اسم » بابا شمل » که از ساخته های » علی حاتمی » بود و آقای صیاد به من اجازه نداد بازی کنم در آن فیلم ، و بهانه اش این شد که شهناز جزو گروه پدیده است و نمی تونه که در فیلم های دیگه بازی کنه !

ولی من دوست داشتم دامنه فعالیت های هنری ام گسترده شود و بتوانم در نقش های دیگر بازی کنم ، ولی بدست آوردن این فرصت غیر ممکن بنظر می رسید .

یکبار آقای پرویز صیاد در فیلمی بنام » ستارخان » مشغول بازی بودند  از کارهای » علی حاتمی » و من از این فرصت استفاده کردم و کمی هم افتاده بودم روی دنده لجبازی در همین زمان به من از طرف » استودیو عصر طلائی » پیشنهاد بازی در فیلم » علی کنکوری » داده شد بکارگردانی » آقای مسعود اسدالهی » که در این فیلم زنده یاد رضا کرم رضائی هم بازی می کردند ، من هم بدون مشورت با آقای پرویز صیاد و یا گرفتن اجازه به استودیو» عصر طلائی » رفته و قرارداد این فیلم رو بستم .

f1

وقتی پرویز صیاد این خبر را شنید مشاجره بسیار بد و عجیبی بین ما پیش آمد و من از گروه پدیده جدا شدم . بعد از خروج من  سریال » اختاپوس » نیمه کاره رها شد و سریال صمد هم بطور تعلیق در آمد، تا بعدها فرد دیگری جایگزین شد. 

ولی فصل جدیدی از زندگی هنری برای من گشوده شد ، و بدون اقرار به یکی از چهره های مطرح در اکثر فیلم ها تبدیل شدم – قرارداد ها یکی پس از دیگری در انتظارم بودند . یعنی از آن روزیکه من استودیو پدیده را ترک کردم تا زمان انقلاب حدودأ در 122 فیلم نقش بازی کردم .

از آن تاریخ به بعد من بطور شبانه روزی بسیار اوقات در استودیو و سر صحنه فیلمبرداری حضور داشتم ، به یکی از پر کارترین و پردر آمدترین چهره های سینما بدل شدم و خوب در میان مردم هم طرفداران بسیاری پیدا کرده بودم . و این حمایت مردم بود که به من انرژی می داد تا بهتر و بیشتر از گذشته کار کنم . 

در همین دوران ها بود که وارد بازی تئاتر لاله زارهم  شدم ، اولین کسی بودم  پس از کسب شهرت در تلویزیون پا به تئاتر لاله زاری گذاشتم .

البته باید بگویم زنان هنرمند بسیاری بودند در تئاتر لاله زار که شهرت و محبوبیت بسیاری داشتند ، ولی آنها کارشان را از همان تئاتر شروع کرده بودند و من بعد از سال ها اولین هنرپیشه ای بودم که بعد از کسب شهرت همانگونه که پیشتر عرض کردم پا به عرصه تئاتر در  لاله زار گذاشتم .

در تئاتر هم بسیار فعال بودم در طول روزهای اول هفته یعنی شنبه تا چهرشنبه هر شب یک اجرا داشتیم به همراه زنده یاد » نعمت اله گرجی ، گروهی که به گروه بچه های ورشوچی  مشهور بودند ، مسعود ولد بیگی ، خانم ژاله صدارتی ، چندین نفر از هنرمندان دیگر که نمایشنامه های » کمدی» اجرا می کردیم ، روزهای پنجشنبه دو اجرا داشتم و روزهای جمعه چهار اجرا . در همان زمان آقای سرکوب به گروه ما ملحق شدند و بعد به تشویق من » منوچهر وثوق» وارد تئاتر شد و به این ترتیب من لقب » شیر لاله زار » را از آن خود ساختم .

 220px-Manucher_Vosugh

خوب بخاطر دارم ، پس از مدتی من به دلیل شرکت در عروسی برادرم به اسرائیل سفر کرده بودم و وقتی شب اول تماشاچیان تئاتر متوجه غیبت من در صحنه شده بودند ، عصبانی شده و صندلی های تئاتر را به هم ریخته بودند و مدیریت تئاتر از خانم سوسن و آغاسی خواسته بود که بروی صحنه رفته و بخوانند تا شاید مردم آرام بگیرند ولی مردم همچنان فریاد می کشیدند که » ما شیر لاله زار » را می خواهیم .

لازم به ذکر است که خوانندگانی همیشه در تئاتر های لاله زار بودند که در فواصل نمایش ها چند آهنگ اجرا می کردند تا هم تنوعی باشد و هم اینکه هنرمندان برای نمایش بعدی آماده بشوند .

شاید به جا باشه از زنده یاد » سعدی افشار » هم یادی کنم که در همان  روزها در لاله زار برنامه های نمایش » سیاه بازی » اجرا می کرد،  خلاصه زندگی من و تمامی هنرمندان در تئاتر و جلوی دوربین ها می گذشت و من باید بگویم که اولأ من عاشق کار و حرفه بازیکری بودم  و به عشق مردم هرگز از این کار خسته نشده و انرژی خود را از حمایت آنها و حضور مداومشان می گرفتم.همانطوریکه پیشتر هم گفتم به غیر از نمایش های کمدی و سیاه بازی خوانندگانی چون » جواد یساری، خانم سوسن، آغاسی و بسیاری از خوانندگان دیگر . 

f2

j

دوستان گرامی  هفته آینده در انتظار خاطراتی شیرین از زندگی شهناز تهرانی باشید – 

با سپاس از توجه شما به این مطلب

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

این سایت برای کاهش هرزنامه‌ها از ضدهرزنامه استفاده می‌کند. در مورد نحوه پردازش داده‌های دیدگاه خود بیشتر بدانید.