هرساله در روز ١١ اکتبر ایرانیان در گوشه و کنار دنیا برای بزرگداشت زندگی و کار حافظ، شاعر تأثیرگذار قرن ١۴ ایران، گرد هم می آیند.
حافظ که در سرتاسر جهان الهام بخش هنرمندان امروزین است به خاطر زیبایی سروده هایش در پرداختن به موضوعاتی مانند ایمان، عشق و تصوف ستایش شده است. حافظ که سروده های تغزلی به او به غزلیات شهرت دارند، و مجموعۀ چهاربیتی هایش رباعیات خوانده می شوند، همچنین دربارۀ مقولات اولیۀ صوفیه سخن گفته است و در اشعار او عناصری از سورئالیسم مدرن می توان یافت.
مجموعۀ اشعار او را مشتمل بر بیش از ۵٠٠ غزل و در حدود ۴٠ رباعی، در خانۀ بسیاری از ایرانیان می توان یافت و در مراسم ازدواج نیز غالبا از او نقل قول می شود.
حافظ در شهر شیراز به جهان دیده گشود و در باغ مصلای همان شهر به خاک سپرده شد. مزار او یکی از مقاصد محبوب دیدار کنندگان و شیفتگتان ، چه ازداخل ایران و چه از سراسر جهان است.
خواجه شمسالدین محمد، حافظ شیرازی، یکی از بزرگترین شاعران نغزگوی ایران و از گویندگان بزرگ جهان است که در شعرهای خود «حافظ» تخلص نمودهاست. در غالب مأخذها نام پدرش را بهاءالدین نوشتهاند و ممکن است بهاءالدین _علیالرسم_ لقب او بودهباشد.
محمد گلندام، نخستین جامع دیوان حافظ و دوست و همدرس او، نام و عنوانهای او را چنین آوردهاست: مولاناالاعظم، المرحومالشهید، مفخرالعلماء، استاد نحاریرالادباء، شمسالملهوالدین، محمد حافظ شیرازی.
تذکرهنویسان نوشتهاند که نیاکان او از کوهپایه اصفهان بودهاند و نیای او در روزگار حکومت اتابکان سلغری از آن جا به شیراز آمد و در این شهر متوطن شد. و نیز چنین نوشتهاند که پدرش «بهاءالدین محمد» بازرگانی میکرد و مادرش از اهالی کازرون و خانهی ایشان در دروازه کازرون شیراز، واقع بود .
ولادت حافظ در ربع قرن هشتم هجری در شیراز اتفاق افتاد. بعداز مرگ بهاءالدی، پسران او پراکنده شدند ولی شمسالدین محمد که خردسال بود با مادر خود، در شیراز ماند و روزگار آندو، به تهیدستی میگذشت تا آنکه عشق به تحصیل کمالات، او را به مکتبخانه کشانید و به تفصیلی که در تذکرهی میخانه آمده است، وی چندگاهی ایام را بین کسب معاش و آموختن سواد میگذرانیدو بعداز آن زندگانی حافظ تغییر کرد و در جرگهی طالبان علم درآمد و مجلسهای درس عالمان و ادیبان زمان را در شیراز درک کرد و به تتبع و تفحص در کتابهای مهم دینی و ادبی از قبیل: کشاف زمخشری، مطالعالانوار قاضی بیضاوی، مفتاحالعلوم سکاکی و امثال آنها پرداخت.
غزلیات حافظ
ساقی به نور باده برافروز جام ما…
ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما…
می دمد صبح و كله بست سحاب…
گفتم ای سلطان خوبان رحم كن بر اين غريب…
ای شاهد قدسی كه كشد بند نقابت…
خمی كه ابروی شوخ تو در كمان انداخت…
سينه از آتش دل در غم جانانه بسوخت…
ساقيا آمدن عيد مبارك بادت…
اي نسيم سحر آرامگه يار كجاست…
روزه يكسو شد و عيد آمد و دل ها برخاست…
رباعیات
سرای مدرسه و بحث علم و طاق و رواق ……چه سود چون دل دانا و چشم بينا نيست
سرای قاضی يزد ار چه منبع فضل است ……خلاف نيست كه علم نظر در آنجا نيست